http://ranjbar1433.ParsiBlog.com | ||
شاید شبی سرد وسخت آمدی [ دوشنبه 91/9/20 ] [ 3:25 عصر ] [ گل نرگس ]
[ نظرات () ]
یک مشت خرافه گفته بودی؟ با شکوه گلایه گفته بودی؟ نفرین به همه به عشق کردی؟ آخر تو مرا طلسم کردی؟ باشد به جزا به روز اخر دوری ز من وکلام سازم من در تو فقط تو را بدیدم باشد بخداثواب آخر [ دوشنبه 91/9/20 ] [ 12:40 صبح ] [ گل نرگس ]
[ نظرات () ]
شب با دل من چکار میکرد؟
شاید گرهی ز کار وا میکرد؟
سوسوی شبانه ای به من گفت:
مستانه دلی شبانه دار میکرد :
گفتم به دلم سزایش این بود"
گفتا نه عزیز او دوا میکرد
[ دوشنبه 91/9/20 ] [ 12:11 صبح ] [ گل نرگس ]
[ نظرات () ]
همیشه وقتی مطالب برگزیده را میخوانم به خودم میگم من خیلی بهتر میتوانم بنویسم و واقاعا هم ذهن بازی دارم ولی مشغله ها یم بسار زیاد است .وقتی جوانان بیکار را میبینم کارگران زحمتکش را میبینم راننده ی اتوبوس بچه هایی که صبح شنبه با هزار زحمت به مدرسه میروند خانمهایی که دهانشان بو میدهد بخاطر ناشتا بودن ولی هزار قلم آرایش کردهاند طوری که یک آرایشگر صبح زود نمیتواند آنقدر هنر بخرج بدهد تجملاتی که کمرهمه را خم کرده ولی دل نمیکنیم ازاینها وخیلی چیزهای دیگه که موضوعات بسیار جالبی که حرفهای غراوانی در دل خود جای داده که ان شاالله به مرور درباره آنها مطلب مینویسم ومطمن هستم برگزیده میشود . التماس دعای فراوان [ شنبه 91/9/18 ] [ 12:16 صبح ] [ گل نرگس ]
[ نظرات () ]
آنقدر هوا اتوده است که حتی کلاغان هم در شهرمان لانه نمی سازند کفتر ها هم از بی کسی جایی برای رفتن ندارند دیگر صدای گنجشک نمیشنویم :آسمان خیلی دلش گرفته است حتی باباران پنج شنبه غصه هایش را وا نکرد.ای کاش آسمان دلمان هیچ وقت نگیرد که باز کردنش بسی مشکلتر است. [ جمعه 91/9/17 ] [ 2:18 صبح ] [ گل نرگس ]
[ نظرات () ]
دیشب شقایقی با ناز وکرشمه میگفت شور و نگاه و مهتاب باعاشقان چه میگفت؟ شبنم شراره هایش اتش بجان ما زد نرگس نگاه مستتش با با آسمان چه می گفت؟ شبهای بی نشانت با ماه و با فراقت جان عزیز زهرا باعارفان چه میگفت؟ آدینه ای دگر راشاهد گرفتم امشب شاید بگویی آخرهاتف به او چه می گفت؟
[ جمعه 91/9/17 ] [ 2:1 صبح ] [ گل نرگس ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |