شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت دماسنج
+ [تلگرام] #حکايت مسجدي کنار مشروب فروشي قرار داشت و امام جماعت آن مسجد درخطبه هايش هر روز دعا مي کرد : "خداوندا زلزله اي بفرست تا اين ميخانه ويران شود ." روزي زلزله آمد و ديوار مسجد روي ميخانه فرو ريخت . و ميخانه ويران شد . صاحب ميخانه نزد امام جماعت رفت و گفت : "تو دعا کردي ميخانه من ويران شود پس بايد خسارتش را بدهي !" امام جماعت گفت : "مگر ديوانه شدي ! مگر مي شود با دعاي من زلزله بيايد و ميخانه ات خراب شود !" پس هر دو به نزد قاضي رفتند . قاضي با شنيدن ماجرا گفت : "در عجبم که صاحب ميخانه به خداي تو ايمان دارد ، ولي تو که امام جماعت هستي به خداي خود ايمان نداري !
تسبیح دیجیتال
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top